جمعه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۶

ببخشید که تشد داستان رو بنویسم..اصلا وقت نداشتم..معذرت منو پذیرا باشید و این صوبتا!!
یه فامیل دوری داریم..فامیل بابامن..به قول مامان نچسب!!!
در اومده امروز به من میگه تو چرا نرفتی بیرون؟
یکی نیس بگه آخه آشغال پیر پسر به تو چه آخه؟!

۲ نظر:

  1. na baba khahesh mikonam, vase oon pesare ham velesh kon baba. iiishh :D

    پاسخحذف
  2. 4 Shaghayeghi: oono ke vel kardam!!! dastanam merC az delgarmit!

    پاسخحذف